روحانیت ، قدرت و انقلاب

رحمان اسدیان
هر انقلابی در جهان اهداف و آرمان هایی دارد و نیروهایی که برای دست یابی به این آرمان ها می جنگند . انقلاب مشروطیت ایران نیز بی تردید اهداف گوناگونی داشت که از جمله آن ها می توان از : تاسیس سلطنتی محدود و تعدیل شده ، لغو حکومت زور و جایگزینی آن با حکومتی که مشروعیتش زاییده حمایت مردم باشد ، نام برد . به عبارت دیگر انقلابیون -آن زمان - خواستار حکومتی بودند که در آن اعمال گسترده ی قدرت مطلق و خود کامه ناممکن باشد ."1"
اماچه نیرو هایی رهبری انقلاب را به دست داشتند؟ آیا اهداف شان از انقلاب یک سان بود ؟ در این جا سعی می کنیم به طور خلاصه به این پرسش پاسخ دهیم .
به نوشته فریدون آدمیت سه نیروی: 1- روشنفکران اصلاح طلب و انقلابی 2 – بازرگانان ترقی خواه 3 – روحانیون روشن بین. "2"رهبری انقلاب را به دست داشتند .
آدمیت در جنبش مشروطه خواهی ایران برای توده مردم نقش چندانی قایل نیست و می نویسد : حرکت مشروطه خواهی را مردم « کوچه و بازار » به وجود نیاوردند و نظام مشروطه پارلمانی ، ابتکار عوامل سر گذر نبود . ..هیچ لازم نیست از توده ی عوام ، تصوری شاعرانه و رمانتیک بیافرینیم ، توده یی که تجسم ابتذال و معیار های ابتدایی و شور وهیجان غیر عقلانی است .از مغز عوام چه می تراوید که در جهت ترقی جامعه به کار آید ؟نظام مشروطه ما به زمانی تاسیس یافت که توده ی بی فرهنگ و بی سر و پای شهری خبر نداشتند که در جهان هستی ، چیزی هم به عنوان حقوق انسانی و آزادی سیاسی و حکومت انتخابی هست . آدمیت از قول طالبوف می نویسد : « از رجاله یا جهله و فعله در هیچ نقطه ی دنیا اصلاح امور جمهور به عمل نیامده مگر هرج و مرج » "3 "
این درست است که توده های گرفتار رنج نان و آب ، از جهان هستی و آن چه در آن می گذشت بی خبر بودند ، اما سیل مهاجرت اجباری همین توده ها به خارج از کشور ، تخم عدالت خواهی وآزادی جویی را در بازگشت شان به ایران ، با خود به داخل می آورد و به تدریج در محیط سرد و استبداد زده ایران می کاشت . این توده ها کسانی بودند که برای فرار از چنگ ارباب واستبداد داخلی ، رنجی گران را به جان می خریدند ، در ابعاد صد هزار نفری از مرزها می گذشتند و در جست و جوی نان ، درون کارگاه ها ی قرون وسطایی و معادن مس و نفت باکو و جاهای دیگر جان می کندند. اینان را " هم شهری " می نامیدند ، همشهری ها مانند گوسفند خرید و فروش می شدند ، تحقیر می شدند و در رستوران ها و ترن ها یا در محل های تفریح و تفرج اجتماعی جایی نداشتند
برخی از این کارگران ، تحت تاثیر تلاش های آزادی خواهان روسی و ایرانی و در اثر آشنایی با روشنفکران و دستجات سیاسی به عرصه سیاست کشانیده می شدند و در رفت وآمد به ایران ، ناقل اندیشه های آزادی خواهی بودند . باکو در قفقاز و اسلامبول پایتخت حکومت عثمانی ، دو مرکز انتقال آگاهی های سیاسی و فکر و اندیشه ی دموکراسی اجتماعی به ایران بود .
گرچه عمر بسیاری از ازادیخواهان پیش از مشروطیت کفاف نکرد تا نتایج مبارزه و تلاش خود را در راه انقلاب ایران ببینند ، اما نسلی از این روشنفکران ، در آستانه ی انقلاب مشروطیت ، به صورت متشکل و در قالب گروه های سیاسی ، بر میزان فعالیت خود در داخل کشور افزودند و به عنوان یک نیروی رهبری کننده انقلاب در آمدند . از میان گروه های غیر علنی و فعالی که در درون کشور شکل گرفت ، از قوی ترین گروه یعنی فرقه " اجتماعیون – عامیون ایران " – یا سوسیال دموکرات ایران - یاآن طور که بعضی ها یاد کرده اند ، فرقه " مجاهد " باید یاد کرد . این فرقه به وسیله فعالان حزب همت به وجود آمد که در میان مسلمانان قفقاز و آن سوی ارس فعالیت می کرد . گفته اند همت به حزب نیرومند سوسیال دموکرات روسیه وابسته بود . فرقه اجتماعیون عامیون ایران ، در سال 1904 در بادکوبه به توسط چند تن به وجود آمد و به زودی توانست به یاری حیدر خان عمو اوغلی شعبه هایی در تهران ، مشهد ، تبریز و دیگر شهر های بزرگ ایران تاسیس کند . " 4 "
نگاهی به برنامه های این فرقه ، تا حدودی ما را با شرایط روشنفکری آن زمان آشنا می کند . این فرقه اگرچه برای رشد اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و توسعه سوسیال دموکراسی در ایران برنامه ها ی بلند پروازانه یی داشت ،اما به دلایل بسیار داخلی و خارجی یک جریان روشنفکری و به دور از واقعیت های ایران باقی ماند و بر همان پایه ومعضل روشنفکری در ایران که همیشه بوده و هست ، نتوانست روی پا های خود بایستد و مستقل از دیگران بیندیشد و عمل کند . راهکار هایی کهاین فرقه ارایه می داد، در عمل دستگاه روحانیت را مستحکم تر می کرد و بر خلاف مغرب زمین ، با بها دادن بیش از حد به مذهب ، نقش و جایگاه علمای دینی را درجامعه رسمیت می بخشید و خود در سایه ی آن ها قرار می گرفت . نمونه ها زیاد است اشاره وار می گوییم که:
هنگامی که در 14 مرداد 1285 ، فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه صادر شد ، فرقه اعلامیه یی صادر کرد و پیروزی مشروطیت را تبریک گفت .دربخشی از این اطلاعیه آمده است : ما اجتماعیون عامیون ، مجاهدین اسلام در ایران به اطلاع همه طرفداران آزادی و مدافعان شجاع دین می رسانیم که در این موقع شادی بخش و روز فرخنده ، تبریکات خود را به همه دوستداران آزادی در تمام گوشه و کنار دنیا به خصوص به محضر شریف علمای اعلام ، تجار و کسبه ، این مدافعان پر شور اسلام .... تقدیم می داریم .
نمونه دیگر این که : فرقه در روز 15 شعبان 1325ه. ق برابر با 19 شهریور 1286خورشیدی در شهر مشهد کنفرانس یا کنگره خود را برگزار کرد . اگر به تاریخ آن توجه کنیم ، می بینم که 15 شعبان یک روز مذهبی یعنی سالگرد تولد امام غایب شیعیان است . برگزاری این جلسه از سر اتفاق نیست ، بلکه به تصمیم کمیته مرکزی حزب است و مصوبات آن برای همگان لازم الاجرا ست. در بند44 از مواد نظام نامه این حزب که در این روز تصویب شد ، برای خاطیان مذهبی مجازات مرگ در نظر گرفته شده و آمده است : هرکس نسبت به مذهب ، مردم و وطن گناه گبیره مرتکب شود معدوم می شود. " 6 " نظام نامه جمعیت ، به درستی میزان تخطی از مذهب که مجازات مرگ را در پی دارد ، روشن نمی کند ، اما گنجاندن چنین بندی در نظام نامه به این معناست که نمی توان عضو فرقه بود و نسبت به مذهب بی مبالات .
فرقه اجتماعیون – عامیون ایران اگر چه ملهم از حزب سوسیال دموکرات روسیه بود ، اما از تکفیر و مبارزه با روحانیون هراس داشت و چاره کار را بیشتر در همراهی و نه دررویارویی با روحانیون می دید .پس اگر مدرسه یی برای ایرانیان به دست این گروه ساخته شد ، از بیم تکفیر در خارج از ایران بود و اگر کتاب یا مقاله و نشریه یی انتشار یافت ، باز هم در خارج بود .
بدین ترتیب نخستین نیرو های لايیک که در ایران برای رهایی جامعه از شر استبداد و ظلم و دخالت بیگانگان و مبارزه برای کسب آزادی به وجود آمد ، به دلیل افتادن در دام مذهب ، در نیمه راه متوقف ماند و زمینه یی فراهم ساخت تا دستگاه مذهبی کشور ، بیش از بیش بر جنبش استیلا یابد و آن را بر اساس منافع خودو نه منافع عمومی ایران هدایت کند . به نوشته یک تاریخ نویس اشکال کار در این است که چپ ایران به جای آن که محصول روشنگری اروپا باشد ، چیزی بیش از یک دو رگه نوع تشیع صفوی و بلشویسم روسی نبوده است. این تاریخ نگار ایرانی می نویسد : در جنبش سوسیال دموگراسی ایران دو کرایش عمده وجود داشت . گرایش نخست از مکتب اروپای غربی الهام می گرفت و مخالف بهره برداری از زمینه نیرومند سنتی در جامعه بود. جریان دوم که از مجرای قفقاز به ایران راه یافته و ملهم از مکتب روسی مارکسیسم بود ،هر گونه تلاشی را به عمل آورد تا خود را با شیوه تفکری که شاخه صفوی خوانده می شود ،به عنوان وسیله یی برای پیش روی سریع در میان توده های بی سواد همراه کند" 7 "
ظهور طبقه جدید
- دومین نیرویی که باید از آن به عنوان یک نیروی رهبری کننده در انقلاب مشروطیت نام برد ، طبقه ی جدید اجتماعی در ایران است که از آن به عنوان طبقه بورژوازی ملی ایران یاد می کنند . بورژوازی ایران با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی ایران و وجود استبداد حکومتی ، سلطه زمین داران بر اقتصاد کشور ، زندگی در روستا ها ، چادر نشینی و کوچ و عدم جاذبه شهر نشینی ، قرن ها از بورژوازی غرب عقب مانده است . حمله ها و گریز ها و کشتار ها وغارت ها ی ایل ها و منازعات درونی و بیرونی آنان اجازه نمی داد تا شهر نشینی به صورت غرب در ایران پا بگیرد . این امر باعث شده بود تا پایتخت کشور نیز پیوسته جابه جا شود . طی شش قرن گذشته ، در حالی که ، مراکز سیاسی در غرب و بسیاری از کشور های خاور میانه مانند پاریس ، لندن ، ادینبورگ ، وین ، کپنهاگ ، لیسبون یا حتا استانبول ، قاهره ، بغداد ، دمشق و دهلی ثابت مانده بودند ، پایتخت کشور در ایران پیوسته تغییر می کرد و ُنه شهر تبریز ، سلطانیه ، اردبیل ، هرات ، قزوین ، اصفهان ، شیراز ، مشهد وتهران به عنوان مراکز کشور انتخاب شدند . " 8 " از سوی دیگر ، در اواخر قرن نوزدهم ، از کل جمعیت 10 میلیونی ایران ، فقط 12 در صد یعنی یک میلیون و 200 هزار نفر شهر نشین بود ، امری که رشد سرمایه و سرمایه داری را آن گونه که در غرب مشاهده می شد ، در ایران کند می کرد . با این حال از قرن نوزدهم موقعیتی برای سرمایه گذاری در کشور پیدا شد وراه را برای رشد و ظهور طبقه جدیدی در ایران فراهم ساخت . کار خانه های کوچک و بزرگ به یاری سرمایه های داخلی تاسیس شدند و طبقه بوژوازی ملی صنعتی - مقاطعه کار به وجود آمد . تجارت گسترش یافت و بازرگانان محلی اهمیت خاصی یافتند . شرکت های متعدد با سرمایه ایرانی در شهر های مختلف به وجود آمدند و بازار های داخلی و خارجی را در دست گرفتند. حاج امین الضرب و پسرش یا ارباب جمشید یکی از زردشتیان ایران که در نخستین دوره مجلس شورای ملی به عنوان نماینده برگزیده شدند ، نمونه یی هایی از طبقه بورژوازی نوظهور در ایران اند .. خانواده امین الضرب نه تنها در ایران ، بلکه در مسکو ، مارسی ، لندن ، پاریس و چین دفاتر تجارتی داشت . امین الضرب ، ده سال پیش از انقضای امتیاز بانک شاهنشاهی ، ایجاد یک بانک دولتی را به شاه پیشنهاد کرد که با مخالفت درباریان رو به رو شد و این طرح به سامان نرسید . بوژوازی ایران با توجه به منافع خود ، کمیته اتحاد تجار را به وجود آورد و امین الضرب به ریاست آن برگزیده شد . اما عمر و خواب های خوش بوژوازی ایران دیری نپایید . بورژوازی ، هنوز جان نگرفته و روی پای خود نایستاده بود که به قول لرد کرزن در یک « شبیخون بین المللی » و زیر هیبت و پیکره سنگین مصنوعات ارزان قیمت منچستر ، لیون ، مسکو و غیره در هم شکست . کارخانه هایی مانند اسلحه سازی ، کاغذ ، قند ، چلوار ، بلور ، چینی ، شمع ، بافندگی ، حریر ، باروت ، گاز ، کبریت ، ریسندگی ، پنبه پاک کنی ، ، صابون ، آبجو سازی در تهران و شهر های دیگر یکی پس از دیگری ورشکست و از رده خارج شدند . رشد سریع تجارت بین المللی ، امضای معاهده های پی در پی و سپس قراردادهای گلستان و ترکمان چای با روسیه در سال های 1813 و 1828 ، عهد نامه بازرگانی ایران و انگلیس در 1841، دروازه های مملکت را به روی سرمایه و کالاهای خارجی گشود و طبقه بورژوازی را پس زد . این طبقه به ناگزیر به زمین و محصولات کشاورزی از جمله تولید و صدور پنبه و تریاک روی آورد . با تسلط بانک ها و سرمایه های خارجی ، بورژوازی ایران ، آلت دست سیاست های استعماری شد و سرمایه های ملی را به سوی وابستگی راند .
- جریان سریع تحولات اجتماعی و اقتصادی ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن پیش ، انهدام صنایع و تحلیل طبقه جوان سرمایه داری ملی بود . تجار بزرگ ، تغییر تابعیت می دادند و به تابعیت انگلیس یا روس در می آمدند و حتا شایع شد که حاج امین الضرب سرمایه خود را به لندن منتقل کرده است . او به خاطر زیاده خواهی های شاه ، 3 سال پس از انقلاب مشروطیت ، ناچار به اعلام ورشکستگی شد . کارخانه ابریشم بافی خود را که 300 میلیون تومان ارزش داشت ، به 90 میلیون تو مان به معین التجار فروخت .
- فراز و فرود امین الضرب و پسرانش و تنی چند از سرمایه داران ایرانی ، سرنوشت غم بار سقوط بورژوازی در ایران است . وجود یک قدرت مطلقه استبدادی در کنار زمین داران و مالکان بزرگ شهری ، عدم ثبات سیاسی و اقتصادی ، امتیازاتی از نوع کاپیتولاسیون برای سرمایه های خارجی که به ایران سرازیر می شد ، معافیت های گمرگی و ورود بی رویه کالاهای خارجی از یک سو و وجود انواع و اقسام تضییقات برای بازرگانان ایرانی و گرفتن بی رویه مالیات که گاه در فاصله میان بندر انزلی تا اصفهان شش نوبت حق « قپان داری » می دادند " 9 " تاثیر رقت بار و اسف انگیزی در روند اندوخته ابتدایی سرمایه و ویژگی های بورژوازی و آینده سیاسی – اجتماعی ایران به جا نهاد . باز شدن دروازه کشور به روی کالا های خارجی و تخریب سرمایه های بومی از سوی دیگر ، هستی پیشه وران و دهقانان ایرانی را نیز بیش از پیش نابسامان تر کرد ، و آنان را ناچار ساخت تا تن به مهاجرت بدهند . به طوری که صد ها هزار ایرانی ناگزیر از کشور مهاجرت کردند . نواحی جنوبی روسیه ، هرات ، مرو ، بخارا ، سمرقند ، تر کستان واطراف آن ، کراچی و مسقط ، حتا جزایر زنگبار ، هند پر از ایرانیان آواره و سرگشته از وطن شد . به قول کنسول انگلیس در تبر یز در سال های نخستین جنگ ، سالانه بالغ بر 200 هزار نفر راهی روسیه می شدند . " 10"در چنین شرایطی بود که بخشی از بازرگانان و سرمایه داران ایرانی به صف مشروطه خواهان پیوستند . " 11 "
طبقه نو پای بورژواری به فکر چاره اندیشی افتاد . با ورود به صف انقلاب ، در پی تغییر شرایط بر آمد ، اما این طبقه نیز مانند روشنفکران ایرانی دارای ضعف های اساسی بود . بورژوازی ایران در ادامه راه ، دنباله رو نیرو یی شد که از حیث تاریخی ضد تجدد و سنت گرا ست و نوآوری های بورژوازی را بر نمی تابد . بست نشینی وقت و بی وقت بازرگانان و تجار در خانه علمای دین یا اماکن مذهبی ، هم برای سرمایه مضر بود و هم قوانین واصول سرمایه داری را در هم می ریخت و وابستگی بیش از پیش سرمایه به مذهب را تشویق می کرد . اگر بورژوازی غرب در نخستین اقدام های متجددانه خود ، دست کلیسا و روحانیت را از حیطه قدرت و سیاست کوتاه کرد ، بورژوازی ملی ایران به دم روحانیت آویزان شد و برای عقب راندن دیگر نیروهای اجتماعی به علمای دین اعتبار و قدرت بخشید و از نفوذ سنتی آنها بهره جست و در آخر ، روحانیت را درقدرت خود سهیم کرد. بورژوازی تازه به دوران رسیده ، می خواست از روحانیون و ارتباط شان با مردم سود جوید ، امکانات مالی شان را فراهم می ساخت ، برای شان مسجد و روضه خانه می ساخت ، زمین های خود را وقف آنان می کرد تا بدین وسیله از یاری آنان برخوردار شود . در اعلامیه یی که گفته می شود از سوی بازرگانان به تاریخ رمضان 1323 یعنی یک سال قبل از صدور فرمان مشروطیت با امضای « هواخواهان ملت » پخش شده ، ازعلما می خواهد که به صحنه بیایند . در این اعلامیه آمده است : ... از این رعایای بی حس بی اتفاق کاری ساخته نیست . چاره منحصر است به اقدامات مجدانه علمای اعلام که بر حسب غیرت مسلمانی جلو بیفتند » و تهدید می کند که " اگر علما اقدام نکنند ، مردم به سفارت خا نه ها یا کلیسا ها پناه خواهند برد و آن وقت بعضی مردم به هر نحو با وزرا مقابله کنند ، با علما هم خواهند کرد . " 12 " به نوشته باقر مومنی ، در انقلاب مشروطه غالبا از جنبش تنباکو و فتوای میرزای شیرازی نام می برندتا بدین وسیله پیش گامی روحانیت را نشان بدهند . در واقع این بورژوازی تازه به دوران رسیده بود که برای تقویت مبارزه خویش علیه تسلط سرمایه های استعماری در کشور ، روحانیون را جلو می انداخت و توانست بخشی از روحانیت را در جهت منافع طبقاتی خود به رودر رویی حکومت استبدادی بکشاند . روحانیون نیز برای جلوگیری از تسلط کفر بر اسلام و سرمایه خارجی به میدان آمدند " 13 "
در انقلاب مشروطیت ، بازرگانان ترقی خواه ، چشم به سوی روحانیون داشتند . قیمومیت علما را پذیرفتند و به رغم هشدار های پاره یی از روشنفکران آزادی خواه ، از جمله نویسندگان روزنامه های صور اسرافیل یا حبل المتین ، به دنبال روحانیون به راه افتادند و سر انجام رهبری انقلاب را به دست آنان دادند .
مذهب و قدرت
روحانیون سومین نیروی رهبری کننده انقلاب مشروطیت اند . اگر بورژوازی و اندیشه ی سوسیال دموکراسی ، دو پدیده ی نو و وارداتی اند ، روحانیت یک جریان بومی وریشه دار است . از زمان صفویه وارد صحنه قدرت شده است . تاریخی همراه با فراز و فرود های فراوان پشت سر دارد . همواره یک دست به سوی مردم و دست دیگر در دم و دستگاه حکومتی داشته است . از نظر قدمت ، پیچیدگی و سازمان دهی و تشکیلات سابقه دار است و از تجربیات تاریخی وسیعی برخوردار بوده و به خوبی می تواند چگونه در مقاطع گوناگون از موقعیت شغلی و منافع خود دفاع کند .
روحانیت و قدرت ، بخش جدایی ناپذیری از تاریخ ایران است . بدون شناخت از دستگاه روحانیت نمی توان تاریخ ایران را شناخت .
می دانیم که شاه اسماعیل فرزند سلطان حیدر از مادری مسیحی به نام مارتا -که همه عمر مسیحی ماند - زاده شد . اجداد او همگی سنی و شافعی بودند. اسماعیل یک ساله بود که پدرش در جنگ با سنی ها کشته شد . وقتی شش ساله شد ، شیوخ صفوی برای او دعوی ارتباط مستقیم با حضرات ائمه کردند و مریدان و معتقدان سراسیمه به سوی او روی آوردند . درسال 907 میلادی و در سن 14 سالگی ، پیروزمندانه وارد شهر 200 هزار نفری و سنی نشین تبریز شد و ضمن آن که تاج سلطنت را بر سر می گذاشت ، در نخستین اقدام خود مذهب شیعه اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کرد . در سفرنامه ونیزیان آمده است: با این که تبریزیان مقاومت چندانی نکردند ، 20 هزار تن از آنان را کشت و دست به چنان اعمالی زد که پیش از این از مغول و تیمور دیده شده بود . زندگان را در گور کرد و جسد مردگان را از گور بیرون کشید و استخوان های شان سوزاند . شاه اسماعیل با چنین َرَویه حیوانی ، مذهب شیعه را در دیگر شهر های ایران جا انداخت و به این ترتیب شیعه در میان دریایی از خون و توحش پا گرفت . سنی کشی شاه اسماعیل ، شیعه کشی سلطان سلیم را در عثمانی به راه انداخت . سلطان سلیم پادشاه عثمانی از کودک 7 ساله تا پیر 70 ساله شیعه نگذشت . آن هایی هم که زنده ماندند ، بر پیشانی شان آهن گداخته کشید تا داغ آن همیشه بماند . " 17 " به نوشته شاردن ، قدرت سیاسی و دینی به زودی در دستگاه صفوی چنان متمرکز شد که کلام شاه ، کلام خدا بود که از زبان او جاری می شد . شاه اسماعیل خود را مظهر زنده خدا می دانست و می گفت : من خدا هستم . این باور ، بعد ها در دیگر شاهان صفوی از جمله شاه تهماسب تسری داده شد . او را نه تنها شاه بلکه مانند خدا پرستش می کردند . " 18 "
هنگامی که شاه اسماعیل شیعه اثنی عشری را رسمی کرد ،در ایران کتابی نیافت تا قوانین حکومتی شیعه در آن نوشته شده باشد . به او گفتند : یگانه کتاب در این باره از ابن مطهر حلی متوفا به سال 726 است . شاه اسماعیل کسانی را به آناتولی فرستاد تا نسخه یی از آن را به ایران آورند و از روی آن ، نخستین رسوم و قواعد شیعه در ایران متداول شد . " 19 "
با بر آمدن صفویان ، علمای شیعه از شام و لبنان و نقاط دیگر به ایران دعوت شدند ، مدارس علمیه اصفهان به وجود آمد و مذهب شیعه رونقی تمام گرفت . ایران ام القرای شیعه شد . مجتهد و آخوند از هر سو به ایران هجوم آورد . عالمان ، مجتهدان جامع الشرایط ، مدرسان ، مجتهدان طراز دوم ، وعاظ ، محدثان ، پیش نمازان ، روضه خوان ها ، مساله گو ها ، قاریان ، مداحان و طلاب به سرعت رو به افزایش نهادند . بازار سنت ، اجتهاد و حدیث رونق به سزایی گرقت و دکان روایات و احادیث جعلی گرم شد . نوشته اند : ابن طاووس برای نخستین باردر پی تصفیه احادیث بر آمد و از 16 هزار حدیثی که کلینی در کتاب کافی آورده بود ، فقط یک هزار و پانصد حدیث را صحیح خواند. اما ملا محمد باقر مجلسی که ظهور کرد ، مساله حدیث ابعاد دیگری به خود بخشید و تعداد آن ها به صد ها هزار رسید . " 20 " .
دستگاه روحانیت شیعه در آغاز ساده بود ، اما به تدریج پیچیده شد و روحانیون به یک نیروی سیاسی عمده تبدیل شدند و در مقایسه با دیگر گروه های اجتماعی ، از شان و حقوق و مصونیت اجتماعی قابل ملاحظه یی بر خوردار گردیدند . حاکمان وقت به سهولت می توانستند در حقوق و امتیازات اشراف زمین دار یا تجار دخالت کنند ولی نمی توانستند در امور و امتیازات روحانیون و علمای دینی دست ببرند . " 21 " . روحانیون ، به تدریج بر قدرت خود افزودند و باحذف نخستین رقبای سیاسی خود ،یعنی صوفیانی که در دستگاه صفوی بودند ، بر امور سیاسی و دینی کشور مسلط شدند . در این دوره به خصوص در روزگار محمد باقر مجلسی ، نخستین گام در تلفیق سیاست و حکومت برداشته شد و همکاری علما با دستگاه و دربارآغاز گردید" 22 " و تا بدان جا رفت که روحانیون بر این باور شدند که در غیبت امام دوازدهم ، یک مجتهد باید جای او را پر کند و وظیفه شاه نیزچیزی جزحمایت از مذهب نیست . بنابراین شاه باید تحت نظر یک مجتهد انجام وظیفه کند . از این زمان است که نقش روحانیت ، حفظ و تامین منافع خوداست یا به نمایندگی از طبقات بالای جامعه ، وظیفه حراست از منافع آنان را در قالب مذهب بر عهده دارد . محقق کرکی معروف به محقق ثانی به چنان آوازه یی دست یافت که در کلیه شئون مملکتی دخالت می کرد و حتا شاه تهماسب را نایب خود خطاب کرد . شاه تهماسب نیز نیز او را نایب امام زمان خواند . از آن تاریخ وقتی علمای دین ، مرجع تقلید می شدند ، خود را نایب امام زمان می خواندند . این امر زمانی اهمیت پیدا می کند که در یابیم شاهان صفوی خود نیز مراد و مرشد خوانده می شدند ، ولی اکنون با گروهی روبه می شدند که خود را در همه ی زمینه ها برتر از شاهان می دانستند و آنان را دست یار خود خطاب می کردند .
با به قدرت رسیدن روحانیون ، مذهب شیعه نیر به سرعت به سوی جزمیت و خشک اندیشی روی آورد و ظواهر آن از باطن بیشتر مورد توجه قرار گرفت ، به طوری که وقتی سلطان حسین که او را ملا حسین می خواندند ، به سلطنت رسید ، از مذهبی که می توانست در برابر امپراتوری بزرگ عثمانی مقاومت کند چیزی نمانده بود و با تلنگری در برابر محمود افغان فرو شکست . " 23"
در تاریخ افغانان اثر ژوزف فریه آمده است وقتی سپاهیان افغان به اصفهان نزدیک شدند ، شاه سلطان حسین برای دفع آنا ن چاره یی اندیشید . او را متقاعد کردند که در استر آباد از پیرزنی شنیده اند که اگر دو پاچه بز را با 325 دانه نخود پخته و دوشیزه یی باکره 1200بار لااله الاالله بخواند وبر آن فوت کند سپاهیانی که با آن اطعام می شوند ، از نظر ها ناپدید می شوند و بر دشمن غلبه حواهند یافت . " 24 "
. قدرت و زیاده خواهی روحانیون و دخالت در امور کشوری و لشکری ، نتایج وخیمی به بار آورد . نفرتی که مردم از استبداد شاهی داشتند ، گریبان حامیان سلطنت را نیز گرفت . از این رو وقتی سپاهیان افغان پشت دروازه های اصفهان رسیدند ، چیزی از وحدت و یک پارچگی ملی نمانده بود . روحانیون نه تنها به نیروی مذهب نتوانستند پایداری در برابر دشمن خارجی را ترویج کنند ، بلکه با سیاست های خود سلسله یی که مذهب اثنی عشری را در کشور رسمی ودولتی کرده بود ، از هم پاشاندند ." 25 "
حکومت صفوی فرو ریخت ، اما بساط روحانیت دست نخورده ماند .
باروی کار آمدن نادر افشار ، دوره طلایی روحانیت نیز به تیرگی گرایید . نادر، سمت " صدر " را از میان برداشت . تمام اموال موقوفه را مصادره کرد ، دادگاه های شرعی را تعطیل و حتا شیخ الاسلام اصفهان را به دار کشید و به این ترتیب ، به مدت نیم قرن ، فعالیت و نفوذ علما به صفر رسید بسیاری از روحانیون ، حکومت نادر را لعن کردند و غیر شرعی خواندند و پاره یی از آن ها ، به عتبات عالیه مهاجرت کردند و در آن جا ماندند . گفته می شود : روحانیون در قتل نادر دست داشته اند ، هم چنان که در قتل های مشابه ، دست های روحانیون آلوده است . میرزا مهدی امام جمعه اول تهران که در توطيه قتل قايم مقام صدر اعظم اصلاح طلب دست داشت ، قتل او را به وزیر مختار انگلیس تبریک گفت " 26 " امیر کبیر نیز به خاطر اصلاحاتش به همین سرنوشت دچار شد ، هم چنان که مصدق گرفتارش آمد .
مقارن حکومت قاجار ، اوضاع دوباره تغییر کرد . قاجار ها نه خدا بودند و نه کمربسته امام غایب ، پس پشتیبانی هرچه بیشتر روحانیون را طلب می کردند و روحانیت در ازای امتیازاتی که می گرفت ، مقاصد سیاسی دستگاه را هموار می کرد . آقا محمد خان ، اگر چه برای روحانیون ارج و منزلتی قایل بود ، اما فتح علی شاه سنگ تمام گذاشت . فتح علی شاه را دین دار ترین پادشاه قاجار خوانده اند ." 27 " به روزگار او ، دوباره سر وکله روحانیون در دستگاه دولتی پیدا شد و دخالت آنان در کار سیاست و حکومت به اوج رسید . تاجگذاری فتح علی شاه مصادف است با روی داد انقلاب کبیرفرانسه . انقلاب فرانسه کاری ترین ضربه را به دیدگاه روحانیت غرب وارد کرد . دین از سیاست جدا شد و هریک به کار خود رسید ، اما درست در همین زمان ، به نوشته مولف قصص العلما ، فتح علی شاه به عتبات عالیات رفت و از روحانیون دعوت کرد که به ایران باز گردند . شیخ جعفر کاشف الغطا به عنوان مرجع تقلید به شاه اذن سلطنت داد و اورا نایب خود خواند . یعنی این که شاه با اجازه آخوند می توانست سلطنت کند و نماینده او به شمار آید . هم چنین ملا احمد نراقی فقیه مشهور استدلال می کرد که ولایت =حکومت حق امام زمان است و در غیبت امام زمان ، حق فقیه می باشد و اگر فقیه عالی قدری شخصا نخواهد حکومت را بپذیرد ، می تواند آن را وکالتا بر عهده پادشاه عصر بگذارد " 28 " بدون هیچ شکی مجتهدین در وادار کردن فتح علی شاه به آغاز دومین جنگ خود با روسیه نقش تعیین کننده داشتند و در نهایت سبب شدند ، بخش بزرگی از خاک ایران جدا شود . روحانیون فرمان جهاد دادند . فتنه آن چنان بالا گرفت که فتح علی شاه به رغم نصایحی که به او می شد ، با اهل شریعت همراه شد و جنگ در گرفت . وقتی جنگ به نفع روس ها مغلوبه شد و سربازان روس به تبریز نزدیک شدند ، خیلی ها از جمله آقا میر فتاح که حکم جهاد داده بودند ، با هلهله به پیشباز روس ها آمدند و طرفداران او کاخ عباس میرزا را در تبریز غارت و ویران کردند . " 29 "
یکی از نویسندگان می نویسد : خرافات دایه قدرت است . در ایران خرافات و استبداد ، با قدرت بازی داشتند . در حالی که غرب بیدار شده بود و می تاخت ، ما عقب می رفتیم . رو حانیت به عنوان یک نیروی اجتماعی ، گام به گام قدرت اقتصادی ، سیاسی و مذهبی کشور را در کنار شاهان و درباریان به دست می آورد . سفاکان و جانیان و دیوانگان را به نام شاه ، نایب خود وامام می خواند و برای مردم نگون بخت ، نسخه های پی در پی ورود به بهشت را می نوشت . « خرافه را به لباس علم در می آورد و به آن ها عطر اسلام می زد و در نتیجه هر چه خرافه بود و هر چه را که از آن زندگی منحط می تراوید ، با لباس اسلام پوشانده شد ـ غرب همه چیز را مورد نقد و شک قرا ر می داد ، اما در ایران ،جن گیری ، دعانویسی ، آداب طهارت و مار نویسی جزو علوم روز شد " 30 " انحطاطی که نطفه هایش از چند قرن پیش بسته شده بود ، به سرعت ثمر می بخشید . نکبت ترین نوع برداشت از حرکت جامعه یعنی قضا و قدری منفی ، به کار آمد ترین وجه توجیه و مورد قبول واقع شد . "31 " .......
حاج سیاح در سفرنامه اش می نویسد : بدتر از ایران ، هیچ کجا این درجه خراب و پریشان ندیده ام . جهت آن هم این است که در تمام زمین به این شدت از امرا و نفوذ جهل از ملا هانیست . این دوسنگ آسیاب در نهایت قوت و شدت عموم را خرد می کنند . " 32 "
منازعات میان سنت و تجدد ، بستر حادثه آفرینی های زیادی در قرن بیستم در کشور ما شده است . روحانیون بر خلاف روشنفکران در تضاد با سنت به میدان نیامدند . اینان در ذات خود ضد تجدد ند و هیچ گونه نو آوری را برنمی تابند . در انقلاب مشروطیت نیز ، روحانیون ضمن مخالفت با مشروطه ،حتا در مورد آزادی نیز نظرات متناقضی داشتند و آزادی را امری موهوم و مخالف شریعت می خواندند و می گفتند که آزادی از مقتضیات دین و مذهب ملل مسیحیه ...به لامذهبی است . " 33"
نماینده انگلیس در گزارشی از ایران در ایام مشروطیت می نویسد : علمای بالنسبه روشن بین ضعف خود را تمیز داده و پی برده اند که پایان سیادت و سروری ایشان نزدیک می شود . این نماینده اضافه می کند : همراهی مجتهدان در جهت مقاصد مردم ، جدی و صمیمانه نیست . این که در راه مشروطیت تظاهر به پیشوایی می کنند ، از ترس آن است که مردم آنان را مجبور به پیروی از خود نکنند و باز به نوشته مومنی ، این سخن شیخ فضل الله نوری که ادعا می کرد : نه من مستبدم و نه سید عبدالله « بهبهانی » مشروطه خواه و نه سید محمد « طباطبا یی » ، به حقیقت نزدیک است . پیوستن اینان به مشروطیت نه از جهت علاقه و اعتقاد آگاهانه بلکه دلایل دیگری داشت . " 34 " این که دیده می شود در آستانه مشروطیت ، بخشی از روحانیت جانب آزادیخواهان را گرفت ، تنها یک مصلحت سیاسی بود . آن ها قدرت مذهبی خود را که در روزگار امیر کبیر و ناصر الدین شاه ، تعدیل شده بود ، با کسب قدرت سیاسی می خواستند چاره کنند .
ماه عسل میان روحانیون وعناصر آزادی خواه ، کمی پس از فرمان مشروطیت به پایان رسید .روحانیون وحشت زده از رشد جنبش ،بیش از پیش محافظه کار شده و جانب ارتجاع را گرفتند و با فتوا ها و موضع کیری های خود ، زمینه سقوط مشروطیت را فراهم ساختند . عدم درک صحیح از شرایط اجتماعی و نا آگاهی از شرایط تاریخی ، دو نیروی تازه نفس در انقلاب مشروطیت ، یعنی روشنفکران و طبقه بورژوازی را یا از صحنه جنبش دور ساخت و یا به هم سویی با روحانیت واداشت . در حالی که این دو نیرو تجدد خواه بودند و علیه سنت مبارزه می کردند ، به دلیل عدم شناخت ، در بازی میان سنت و تجدد ،شکست خوردند و به ناگزیر پشت سر روحانیون قرار گرفتند .نتیجه این که ، مجموعه شرایط داخلی و خارجی دست به هم داد تا نه تنها جنبش از راه باز بماند، بلکه بولدوزر مذهب ، از روی نیروهای دیگر بگذرد و برای نخستین بار در تاریخ ایران - در انقلاب دیگری به سال 1357- زمام امور کشورداری را یک سره و در بست در اختیار روحانیون قرارگیرد . و این چنین است که دو انقلاب بزرگ قرن بیستم در کام مذهب فرو رفت و از هر دو انقلاب جز مشتی خاکستر سرد ، اجاقی خاموش و حسرتی مانده به دل باقی نماند .


منابع و مآخذ :
1 - اقتصاد سیاسی ایران – از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی- دکتر محمد علی کاتوزیان – ص101
2 - فکر دموکراسی اجتماعی – فریدون آدمیت – ص 354
3 - ایديو لوژی نهضت مشروطیت – فریدون آدمیت – ص 212
4 – برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به کتاب انقلاب مشروطه و سوسیال دموکراسی ایران – خسرو شاکری
5- ( انقلاب مشروطه و سوسیال دموکراسی ایران – خسرو شاکری ص 215)
6 - اولین جمهوری شورایی ایران – شاپور رواسانی ص 82
7 - انقلاب مشروطه و سوسیال دموکراسی - همان جا – ص 284 و281
8– تاریخ اقتصادی ایران -چارلز عیسوی -ترجه یعقوب آژند – ص5
9 - ایران بین دو انقلاب – یرواند ابراهیمیان -ص 71
10- سندیکالیسم در ایران – فرهنگ قاسمی ص 35
11 -تاریخ اقتصادی ایران – ص 55

12 - دین و دولت در عصر مشروطیت - باقر مومنی – ص252
13 - همان جا - ص 277
14 - زوال اندیشه در ایران – جواد طباطبایی ص 263.
15 - رگ تاک - دلارام مشهوری ص 130
16 - روحانیت و تحولات اجتماعی در ایران - رضا مرزبان – ص 272
17 - همان جا ...ص
18 - شیعه در تاریخ ایران – دکتر رضا نیازمند – ص 139
19 - همان جا ص 126
20 - همان جا ....ص 85
21 - دیباچه یی برنظریه انحطاط – جواد طباطبایی – ص 109
22 - شیعه ... ص 157
23 - دیباچه یی بر نظریه ... ص 154
24 - همان جا - ص 95
25 - شیعه .... 160 و 202
26 - مقالات تاریخی فریدون آدمیت – نقل از رگ تاک ص 145
27 - راه یابی فرهنگی – هما ناطق –ص 36
28 - شیعه ...- ص216
29 - راه یابی ... ص 35.
30 - زوال سیاسی - ص 110 -
31 - همان جا –ص 117
32 - – نقل از رگ تاک 134
33 - دین و دولت ... - ص 301
34 - دین و دولت ... 321 – 322 –
35 - ایران بین ... ص 102
36 - دین ودولت ص 322